محل تبلیغات شما

هیچی مثل قدم زدن زیر بارون برام لذت بخش نیست وقتی که بارون میاد یه حسی در من زنده میشه که منو یاد گذشته میندازه گذشته های دور

خاطرات یکی یکی مثل فیلم از جلو روم رد میشن ومنو با خودشون به گذشته میبرن

خاطرات تلخ وشیرین هردو باهم در کنارهم گذشته ای را برام ساختن که با یادآوریش خنده وگریه توامان را باهم دارند

امروز بعد یه پیاده روی حسابی زیر بارون و بیاد آوردن خاطراتی که عمری باهاشون زندگی کردم

با یه حس دوگانه که نمیدونم تلخ بود یا شیرین به خونه برگشتم

در تقابل این دو حس متضاد نمیدونستم واکنشم چی باید باشه خوب یا بد

بهرحال هر چی بود یه حس بود برای اینکه از این حال دوگانه سوز در بیام

برای خودم یه چایی ریختم ورفتم پیش گلدون جونام که بقول دختری عشقام هستن نشستم وبعد کلی قربون صدقه رفتنشون حالم جا اومد

چایی رو که خوردم سر حال شدم

تصمیم گرفتم که امروز کدبانو بشم ودست بکار شدم ناهار فسنجون گذاشتم ودسر درست کردم ونظافت خونه وکلی کارهای دیگه

همه اینا را مدیون بارون امروز هستم که یه حس تازگی را در من بوجود اورد

پ.ن

خدایا بخاطر بارون رحمتت شکر

یادم نرفته که فسنجون خیلی دوست داری



بالاخره انتظار بسر اومد...

اندرحکایت این روزهای ما...

وبازهم شروع دلتنگی...

یه ,بارون ,حس ,گذشته ,خاطرات ,چی ,یه حس ,زیر بارون ,در من ,هستن نشستم ,نشستم وبعد

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tisimagist خدمت بیگاری و اجباری سربازی دوربین مداربسته | دوربین مدار بسته شهید کربلایی مهدی شکیبا شرایط ارائه وثیقه برای ازادی متهمین widrapadun فروش عمده محصولات سلولزی بهداشتی ست دوتایی دو نفره ساعت مچی زنانه دخترانه ارزان 2021 laycetelldi اجرای آردواز - پوشش سوله - ساخت خرپا و سقف شیروانی 09194568435